حالا نه اثری از «حوضخرابه» مانده و نه نشانهای از «محله ساربانها»؛ اصلش «دروازه میرعلمون» و «قبر میر» است که خراب شد. سیل نوشدگی شهر، چیزی از آثار قدیم به جا نگذاشت. «تکیه اعظم خاوریها»، اما ماند و همراه و همپای مشهد بزرگ شد. یک بنای خشت و گلی ۲۸۰ متری در بیش از ۱۲۰ سال قبل، حالا به بنایی تبدیل شده است با ۱۴۰۰ متر وسعت و بیش از ۴ هزار متر زیربنا. اما آنچه به این تکیه صفا داده، اول نام مقدس حضرت سیدالشهدا (ع) است و بعد از آن، عزاداریهای بیریای خاوریها.
حاج احمد وحیدیان از بزرگترها و از قدیمیهای تکیه است و تکیه را از آن موقع میشناسد که بچه بوده و همراه پدرش «حاجنوروز» میآمده است برای عزاداری؛ بیشتر از هفت دهه قبل. حالا فرشفروشی دارد، جایی حوالی بازار فرش.
- حاجآقا! تکیه خاوریها قبل از آنکه تکیه بشود، چه بنایی بوده؟
اینجایی که الان تکیه اعظم خاوریهاست (وحدت ۱۱)، همهاش کارُمسَرا (کاروانسرا) بوده. همه اینجا در قدیم محله شتردارها بوده. کوچه حوضخرابه مسیر قدیم شهر بوده که میرفته بهسمت «میامی» و «قازقان» و «آبروان» و از آنجا میرفته تا سرخس. قراولخانه که پادگان روسها بوده هم همینجا در کوچه حوضخرابه بوده.
آن قراولخانه بعدها شد «حمام حاجقلی». خود تکیه، در قدیم یک کارمسرای بزرگ بوده. در قدیم بیشتر خاوریها هم در همین منطقه بودهاند؛ برای همین هم بزرگترهای ما همینجا کارمسرای بزرگی را میخرند و بخشی از آن را تکیه میکنند. تکیه، همهاش یک اتاق بوده؛ جایی بوده برای سماور و استکان و ظرف و ظروف. بقیهاش حیاطی بوده که از دهه اول محرم تا دهه آخر صفر، بالای آن را میپوشاندهاند. زمستان و تابستان همین کار را میکردند. این، وضعیت تکیه خاوریها بوده؛ یکی از چند تا تکیه اصلی مشهد در قدیم. تکیه در سال ۱۲۷۸ درست شده، در دوره احمدشاه. بعد چندبار تجدید بنا شده. الان آن یک اتاق، تبدیل شده به یک سوله بزرگ. اولش تکیه فقط ۲۸۰ متر بوده و حالا بنایی است با ۱۴۰۰ متر وسعت و بیش از ۴ هزار متر زیربنا.
پرچمها از تکیه، از کوچه حوضخرابه، میرفت کوچه ساربانها و از آنجا میرفت پایینخیابان و از پایینخیابان میرفت حرم
- عزاداریهای تکیه اعظم خاوریها در قدیم، در چه روزهایی برگزار میشد؟
تکیه بیشتر دهه اول محرم و دهه آخر صفر برپا بود. بیشتر عزاداریها در همین ایام برگزار میشد. چند منبری بودند که وعظ میکردند. حاج سیدیوسف بود از آن قدیمیها، حاجی سیدابوطالب عرفانی بود، حاجآقای اصغری بود. در قدیم ما بچهها، شبهای عاشورا در تکیه میماندیم.
قالیهای تکیه را میکشیدیم روی خودمان و همانجا میخوابیدیم تا صبح زود در تکیه باشیم و پرچم گیرمان بیاید. صبح عاشورا اگر میخواستی از خانه راه بیفتی و بیایی تکیه، پرچم گیرت نمیآمد. آن وقتی که من دارم میگویم، هنوز محله طلاب، درست نشده بود و بیشتر خاوریهای مشهد در همین منطقه قبر میر و دروازه میرعلمون بودند. خانههای ما آنقدر از تکیه دور نبود، اما باز هم اگر شب در تکیه نمیماندیم، صبح پرچمی به ما بچهها نمیرسید. جمعیتی را که هیئت خاوریها داشت، هیچ هیئتی نداشت.
پرچمها از تکیه، از کوچه حوضخرابه، میرفت کوچه ساربانها و از آنجا میرفت پایینخیابان و از پایینخیابان میرفت حرم. در حرم از بست طبرسی میرفت بست بالاخیابان، از آنجا میآمد به صحن کهنه، پشت پنجره پولاد. پرچمهایی را که میرسیدند به پشت پنجره پولاد، جمع میکردند و برمیگشتند تکیه. حالا وقتی اولین پرچمها میرسید پشت پنجره پولاد، هنوز آخرین پرچمها از دم تکیه راه نیفتاده بود. اینطوری بود هیئت خاوریها.
- خاوریها در عزاداریها آیین خاصی داشتند؟
نه. عزاداری ما همین عزاداری معمول مشهد بود. نهایتا چیزی که یادم هست و خاصتر بود، این بود که ما عَلَم نداشتیم، کُتَل داشتیم. کتل همراه هیئت میآمد بیرون. سهچهارتا کتل بود که همیشه در تکیه بود. کتلها را با پارچه مخمل سیاه پوشانده بودند. غیر از این، همیشه شب عاشورا، وقت سینهزنی، دو دسته میشدیم. اینطوری بود که یک دسته خم میشد بهسمت زمین و دستش را به زمین میرساند و میگفت «حیدر» و ردیف پشتسری دستشان را بالا میبردند و میگفتند «علی (ع)». دفعه بعد آن ردیف عقبی دستشان را میرساندند به زمین و میگفتند «حیدر» و دسته جلویی، دستشان را میبردند بالا و میگفتند «علی (ع)».
- شبهای عزاداری با چه غذایی پذیرایی میکردید؟
موقعی که من بچه بودم، آبگوشت بود توی ظرفهای سفالی که بعدها ظرفهای مسی آمد. بعدا شله هم میدادیم؛ هنوز هم شله میپزیم، البته پلو هم میدهیم. معمولا هر شب پلو است و شب آخر، شله میدهیم.
- حلوای خاوری، جزو نذریها نبود؟
حلوای خاوری یا حلوای سمنو یا حلوای بیبی، مال زنهاست؛ یک نذری زنانه است. حالا سالهاست که مردها هم هستند سر دیگ حلوا، وگرنه در قدیم مردها را حتی راه نمیدادند که بیایند سر دیگ، چه برسد که مردها خودشان حلوا بپزند. در تکیه، زن نمیآمد. زنها خانه بودند و روضههای خانگی داشتند. همانجا هم حلوا میپختند. مراسمی هم داشتند. مثلا «پلیتهگذاری» میکردند که یکجور چراغ روشنکردن سر دیگ است؛ چراغ روشن میکنند و دعا میخوانند و....
- اما این سالها در موکب تکیه اعظم خاوریها در جاده بهشترضا (ع) که میپزند.
بله، میپزند. مردم هم، هم مشهدیها و هم زوار پیاده، دوست دارند. این هم از برکات موکب است.
- ایده راهاندازی موکب از کجا آمد؟
آن ایده هم از همین تکیه بود. تکیه داخل شهر است و زائری که از شهر دیگری میآید شاید بتواند تکیه را ببیند شاید هم نه؛ اما موکب را همه میبینند. جوانترها هم انگار موکب را بیشتر دوست دارند. بماند که موکب تکیه اعظم خاوریها یک موکب معمولی نیست؛ یک مجتمعی است که چندین و چند غرفه دارد و هر کسی هر کاری بلد است برای خدمت به زوار امامرضا (ع) انجام میدهد. پذیرایی از زوار، فقط یکیشان است. امسال هم در دهه آخر صفر، موکب تکیه اعظم خاوریها برپاست و اتفاقا هر روز هم بناست یکیدو دیگ حلوا بپزند و بدهند دست زوار.
- وضعیت عزاداریها در تکیه خاوریها الان چطور است؟
این را دیگر جوانترها باید بگویند. کار دست آنهاست حالا. اما الان هم همان عزاداریها و همان پذیراییها هست. تکیه اعظم خاوریها، همان تکیه قدیم است. کار تازهای که این سالها شده، این است که در سه موعد، زوار را رایگان اسکان میدهند. یکی در نوروز است.
تکیه خاوریها یکی از معدود تکیههایی است که در ایام نوروز هم درش به روی مردم باز است. غیر از نوروز، در دهه کرامت، باز همین اسکان رایگان زوار انجام میشود. موعد سوم هم دهه آخر صفر است. در این ایام هم، زوار در بخشهایی از تکیه اسکان داده میشوند.
* این گزارش پنجشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۱ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.